خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب


وَقتی

بعد از چهار پنج ساعت خواب،

فقط‍ وقتی منو میدید،

لبخند میزد


این فکر به ذهنم‍ رسید که

آیا من

انقد 

خنده دارم‍ ؟  :/






+  بچه ها ، لطف‍ خاصی بهم‍ دارن

++ پست اصلنم‍ عاشقانه نیست 

  • io


جیمی:  وَقتی یه زن تصمیم‍ میگیره لطافت خودشو کنار بذاره و خطرناک‍ بشه،

باید ازش ترسید! 





+Friends with benefits+

+ نظر به پُست جناب چشم‍ به راه...


  • io


در راه


- عطسِ!

بابا:  عطسه؟!

- بله

+  عطسه؟! همین؟!

- خب بله دیگه.. قبلش باید خبر میدادم‍ ؟  😮

+ خجالت نمیکشی؟؟

- وا .. بابا چرااا 

+ آبرومونو بردی

-  اخه چراااا

+ بابات یطوری عطسه میکنه

مامانت یطوری عطسه میکنه همه شاکی میشن

اونوخ تو فقط عطسِ ؟!

-  :|  





++ من همیشه در زندگی قانع میشوم‍ نخطه

+++ فک‍ کنم‍ وقتشه بگن از کودوم‍ پرورشگاه اومدم‍ نه ؟  :|


  • io


نور افشانی ، اینموقه از روز رو ؛

اصلن

نمیفهمم‍

:|

من مشکل دارم‍ یا بچه محلا؟

  • io

آقای بهلول

حاج آقا بهلول

مجتهد گنابادی

آیت الله محمد تقی گنابادی

عارف بزرگ‍ ، بهلول

نمیدونم‍

چی باید در توصیف شون گفت

بابا

از لحظاتی میگن که پیش ایشون بودن

و مهمان شدن ایشون به خونه مون

طی الارض کردنشون

دائم‍ السفر و دائم‍ روزه بودن ایشون

افطار کردنشون با یک‍ تکه نان و یک‍ کاسه ماست

چهل سال زندان بودنشون

لهجه ی شیرین شون

تنفر خاصشون از میکروفون  :))

جک‍ گفتن و بذله گویی شون در محافل خصوصی

و الخ..

حالا که فکرشو میکنم‍ میبینم‍ چه بزرگانی که مهجور هستن

و خیلی مهجور ، حتا!

و اینکه چرا اونهمه خاطرات ضبط شده از ایشون ، پخش نشده ...

  • io


نیمه ی شعبان

قم‍


نور افشانی ها 

ترقه ها

نذری ها

فلافل ها

شربت ها و شیرینی ها

ترافیک ها

همه چیز توی قم‍ فرق داره..

از بچگیم‍ شبهای عید رو ، اینجا ، دوس دارم‍

++ چنتا بسته آجیل و شوکول درست کردیم‍ ، توی ترافیک‍ ، دادیم‍ به عاشقای آقا

یکی از  ماشینا ، تایلندی های مقیم‌ ایران بودن..

خیلی تعجب کردن و بعد ازین که باور کردن مال اوناست ، کلی خوشحال شدن

یه آقایی که اخمو بود و سرش تو گوشی بود..وقتی با لبخند گفتم‍ آقا بفرمایید ، با چشمای گرد شده گوشیشو گذاشت کنار و با تشکر گرفت و شروع به صحبت با خانوادش کرد  (:


+++ عنوان پست بحث دیروزمون بود.. اگه بخوایم‍ آقامونو مثل امامای دیگه به اسم‍ کوچیک‍ خطاب کنیم‍ باید بگیم‍ ، امام‍ محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف‍ 

خیلی قشنگه نه ؟ :)

++++ از گذاشتن عکس، معذورم‍ 

دست روی لنز خورده بود و متوجه نشدم‍ ، عکسا تار شدن )):

  • io

بدون عینک‍ ؛ ایستگاه و آدمها رو نگاه می کردم‍

توی فکر بودم‍ که دیدم‍ بنده خدا هِی یه نگاه به من یه نگاه به قیافه خودش و اطراف..

فهمیدم‍ خیلی وقته خیره به فرد مذکور در‍ سکوی جنوبی ام‍

تو دلم‍ : ینی اون چشای منو ازونجا میبینه؟

جوابم‍ : همه که مث تو نیستن 😒


+ نکته اخلاقی : هیچوقت بدون عینک‍ ، فکر نکنید !

  • io


+ آخه بعضیا انقد جدی میگیرن انگار شونصد سال دیگه قراره با طرف 

چش تو چش بشن

  • io


میگن جوونا به یه وهله ای تو زندگی میرسن که متوجه میشن یچیزی کم دارن..


فروغ نیستم‍ و بی تو خسته ام‍ کرده ست

جدال روز و شب فرش ها و جارو ها

شنیده ام‍ که به جنگل قدم‍ گذاشته ای..

پلنگ وحشی من! خوش به حال آهوها !




+پانته آ صفایی

  • io


از گذاشتن پُست

معذور بودم‍

و هنوزم‍ یکم‍ معذور هستما

((؛

  • io


درسته که آبله مرغون گرفتم‍

درسته که وقتی مریضم‍ ، تنها زمانیه که خیلی مظلومم‍

قبوله که مریضیم‍ از پا دراوردم‍

ولی مهمونای عزیز!

این دلیل نمیشه که بیاید داخل قرنتینه ی من 

و هِی بگید:

آخخخیییییی عزیزمممم‍ 

یا

الاااااهییییی ببین چه بیحاله

یا حتا

وای بمیرم‍ خیلی مریضی؟؟


:|:|:|

آدم‍ِ سالم‍ هم‍ که باشه از زندگی قطع امید میکنه

  • io


کاشکی 

آرزوهامون

از یه جنس باشن..

  • io


  • io


راکی:

موضوع این نیست که چقدر محکم‍ میتونی ضربه بزنی،

زندگی راجع به اینه توش چقدر محکم‍ میتونی ضربه بخوری

و با این حال باز رو به جلو حرکت کنی،

اینجوریِ که تو بازیِ زندگی برنده میشی..




Rocky Balboa/2006/Silvester Stallone

  • io




چیزی نیست جُز SMD هایی که

بعد از خاموش شدن،

نور مهتابی خودشونو 

از مَن، که مهاجرت کردم‍ و در پذیرایی؛ زندگی میکنم‍

دریغ نکردن

فضا رو بسیار دلنشین کردن که غریبیم‍ نکنه 😅


  • io


وَ میفرماید :


خمُش باش!

خمُش باش!

در این مجمع اوباش!..

  • io


کوچیک‍ ترین عضو خانواده 


به دُنیا اومد!





+برای به بهشت رفتنِ من هم‍ که شده، راضیم‍ بهم‍ ناسزا بگن

من چه عمه ی فداکاری ام‍

  • io


خداااایا شکرت

که رحم‍ نومودی و من جمعه ها با مترو کاری ندارم‍

روزایی که ورزشگاه آزادی بازیِ، مترو مملو میشه

و کلافه کننده!


+تجربه ی گوش درد ، از صدای ووزلاهایی که تو فضای بسته ی قطار، به صدا در میومدن :|

  • io


یکی که

صاف‍ و ساده

آروم‍ قدم‍ زد

تو امتداده

شب تنهاییِ جاده..

  • io


یبار داشتم‍ مُحاسباتم‍ رو برای دوستم‍ میگفتم‍ 

نمدونم‍ چرا خانوما چپ چپ نگام‍ میکردن

:/

طبق مشاهدات من

اگر هفت نفر آدم‍ لاغراندام‍ یا شیش نفر آدم‍ ممولی

 روی صندلی های مترو بشینن راحت کنار هم‍ جا میشن

و اگر شیش نفر لاغر باشن یکی متوسط، یک نفر مجبوره تکیه نده

و اگر پنج نفر متوسط باشن یکی چاق، کلا نفر هفتمی نمیتونه وجود داشته باشه؛

متسفانه دیده شده یه آدم‍ خود لاغر پندار، سعی میکنه جا بشه :|

به همین آدم‍ پیشنهاد میکنم‍ دیالوگ‍ رایج رو بگه : نه ممنون فقط وسایلمو میذارم‍ ^_^

ماهم‍ به روی مبارکمون نمیاریم‍ که این وسیله گذاشتن به منزله ی همون زنبیل گذاشتن تو صفِ نونِ ((:

  • io