خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۶۲ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

نگه داشتن برای کار واجب همانا و انکار من همانا ..

-          پاشو دیگه ..

-          پاشو .. واسه کلیه ت خوب نیستا ..

-          چیکار میکنی با خودت؟ د بیا

و باز هم دلیل آوردن من که:

-          بخدا هیچی نخوردم .. آب هم نخوردم ..

تا موثر باشه و جلوگیری کنم از رفتن به توالت بین راهی ..

:|

بالاخره راهِ کم بلند تموم شد و به قائمشهر و بعدم ساری رسیدیم .. نهار را در محل سکونت سرو کردیم و داخل نمازخانه ماندیم تا پس از رسیدگی به بهداشت ویلا تحویلش بگیریم..

با اینکه شخصا از دریا و هوای خنک گیلان بیشتر خوشم میاید اما مثل چند مسافرت قبل به خاطر خانواده فداکاری کردم و از علایقم گذشتم..

آمدیم...مانند قبل..

استراحت کردیم تا بقیه برسند ..

  • io

لیدیز اَنــد جنتـلمن

انـق به پارک‍ دوبل هاتون ننازید!


 یه تعداد زیــــــــادی تو شهرمون هسدَن

که  دور زَدناشون  حرف‍ ندارهع!!


  • io

اَنگور اصن نــَـباید جلو دید باشهع


هَمونجــا تو یخچال باشه

هِـی درو باز کنی و دوسه تا دونه ازَش بخوری

:)

  • io

بمانــَد که وَقتی خعلی دِلت میخواد  فیلم بــِـبینی

فــَـقط

فیـلمای سیاه سفید و

 1900به قبل و

1380 به قــَبل 

درحال پخش هستــَـن ..


|:

  • io

هروَقت توخونــه نیستــی

یا خوابــی

یا داری با دوستِــت دوساعـَـت تلفــُن صحبت میکــُنی

یا رَفتی حموم

یا دَرس میخونی

یا شُست و شو میکنی و صدای شـُرشر آب رو فقط میشنــَوی ؛


هـَمون وقتیه که 

تلویزیون جـَدیدترین و بهتــَرین فیلماشو پخش میکنه../!


:|


  • io

میوه هایی که نمی دانم خوردنی بودند یا نه را چیدیم و همراه اوردیم که والده محترم حتی اصلا اجازه ندادند حتی کمی از آن ها بچشیم ..

مدام با اصرار مادر جهت دور کردن آن میوه های کذایی روبرو بودیم و فقط مجال ان را پیدا کردیم که دانه هایی از آن را له کنیم و از رنگ بنفش فوق العاده ی دراز ماندگاری اش لذت ببریم..

مناظر اطراف نکاه پدر را هم از جاده می گرفت و به خود خیره می کرد..

البته با مبلغی نچ نچ

کردن و ای و آی ایشان متنبه شدند تا همه ی حواسشان را به رانندگی بدهند ..

شالیزار های پلکانی که از اصل آن عجایب سبزگانه بود..

مرغوبیت برنجش را حتی از بوی خرمن ها هم میشد فهمید....

تمام فضای بینی را پر می کرد و مزه ی کته ی زعفرانی را به یاد آدم می آورد..

من و گودزیلا 

در ادامه همچنان آرزوی قطره ای باران یا اندکی مه با حتی کمی هوای سرد تر، به آسمان و اطراف خیره..

اما دریغ از کمی مروت که آسمان امروز در حق ما به خرج دهد..

  • io

ایــن اَوَلیــن دَست باف مــَن..

واسه گودزیلا

(:

حوصله نداشتمـ بقیـه شو شطرنجــی کنمـ


  • io

ما تو دوران مدرسه :
 


- الو منزل طاهرزاده؟
- بله بفرمایید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
- طاهرزاده هس؟


((:
  • io

آقــای ِ همــسـَــر بایـس


تدیـــُـنِ  یه یــَـزدی

قنــاعـَــتِ  یـه قــُـمی

زِرَنگــی ِ یه  اصفهــانــی 

غیــرت یه لــُـر

خونگــَـرمیِ یه جنــوبی

پشتــکارِ یه شمـالی

منــطقِ یـه سِمنــانی

زیبــاییِ یه تــُـرکـ

شیــرین زَبونیِ یه مَشهــدی

مــرامـِ  و مـَـعرِفــَـتِ یه کــُـرد

و صبــرِ یه شیـرازی


و خــُـلاصه ذاتِ یـه ایــرانـی رو داشــده باشهع ... 

:x

(:



+نـوشتن اینا مث نوشتَـنِ  یه اُتـوپیــاست

مثلن دَربـاره ی تهران..

 

اَمـا میـدونــَـمـ

یه مــَـردِ ایــرونــی میـتونه هــَمه ی اینــا رو بدست بیــاره !

  • io


+ :|

حرفـی نـَـدارَمـ

  • io
بالاخــَـره اینمـ همون سفـرنامـه ی شمـال که گفتـه بودَمـ

سابقه ی اینهمه تاخیـر نداشتمـ
عذر خواهمـ
(:

درابتدای مسیر از فرط کم خوابی چشم ها به خماری می رفت که قبل از فیروزکوه وادار شدیم به جهانی دیگر برویم و برگردیم.. این مغازه و آن مغازه و دکان و بقالی دنبال سرشیر محلی گشتیم که معتقد بودیم جوینده یابنده است و یقین کردیم ..

توی جاده ادامه دادیم تا قبل از ورسک جایی را پیدا کنیم که قبلا هم انجا نشسته بودیم..ابشاری عاجز با ابی که پ هاش آن خنثی نبود..

یافتیمش اما کوره راهی که باید برای رسیدن طی می کردیم وادارمان کرد همان نزدیکی ها نرسیده به ابشار مذکور در پناه تپه ای سرسبز کنار جاده ی فرعی یک روستا اتراق کنیم..

سرشیر و عسل و چای داغ و هوای خنک ...

کمی کنجکاوی و دوباره راه..

  • io

میدانستم وقت آن شده که در منظره ی عکس ها آدم ها را بگنجانم وگرنه با قهر بی دلیلشان به این مضمون که :

 لازم نکرده بگیری..

خودمونم بلدیم..

فک کرده ما لنگ این می مونیم...

نترس موبایلت با عکسای ما از کار نمیوفته ..

روبرو می شدم.. گرچه هیچوقت هیچ اعتراضی نکردم اما همه شان به خوبی میدانند که علاقه ای به عکس گرفتن از آدم ها که به افق نگاه میکنند و چوبدستی به دست روی سنگی وسط آب ایستاده اند و نشسته و دستشان را زیر چانه زده اند و ... خوشم نمیاید .. علاوه بر اینها با اجبار پدر همراه شدم که :

-         بده من ببینم.. مگه میشه خودت عکس نداشته باشی..

-         بابا من نمیخوام..

-         حرف نباشه... بشین اونجا .. / وایسا این شکلی .. / اینورو نگا کن ...

ما برگشتیم و گروه کوچکی برای رسیدن به آبشار دوم به راه های صعب العبوری رفتند ..

رفت و برگشتشان 3 ساعت طول کشید ولی جالب اینجاست که با همه ی تعریف هایی که می کردند حتی یک عکس مستند و درست و حسابی هم نگرفته بودند که ما ببینیم... از آن آبشار مذکور فقط یک کلیپ فیلم در دست بود که از 60 ثانیه زمانش 55 ثانیه فقط از پاهای افراد توی رودخانه گرفته شده بود و آن 5 ثانیه ی باقی 8 ریشتر لرزش داشت..

راه برگشت هم همان باغ بود و پیرزنی رهگذر که اصرار داشت گوشی ها و دوربین هایمان را غلاف کنیم تا عبور کند  و ما هم گوش به فرمان به محض روی برگرداندنش  به کار خود ادامه دادیم ...

این هم آن الاغِ سوختکِش! گمانم صاحبش کمی به عقل ما شک کرد وقتی ابتدا ما و پس از چند دقیقه گروه دیگرمان از او درخواست کردیم تا اجازه ی عکسبرداری بدهد ..

  • io

خــُـدا

 اِجازه من دلـَـمـ بسته به زنجیــر غــَـمِت

نگا نکن به جــُرمـِ مـَـن 

نــِـگا بــُـکن به کـــَـرَمـــِت ....

  • io

  • io

ما با دَستکِــش و جوراب و ژاکــَـت تو خونه میشینیمـ

گودزیلا اومَده پنجره رو  بـــاز میکنه ..

:|

:|

تن در عَذابه ...

  • io

قرار بود مذاکره کنیم بعد ...

در  رو باز کردیم با دوربین و پروژکتور پشت در واستادن ..

:|


  • io

+ حرفی ندارَمـ 

:دی

:x

  • io

جالـــِـبه هر ده کـوره ای قــَبل از شــَـهر شـُدن

 اول شورایِ حلِ اختلاف‍ـ 

رو واسـَـش تشکیل میدَن ..

:|

  • io

عیـدِ بزرگ‍ غدیــر

و

همــه عروسیا

مبارَک‍!!

((:

خیلی روزِ شادیِ امروز ..!



+الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابی طالب علیه السلام..

:x

  • io

روش نگــه داریِ عینـــکـ توسط‍ مـَـن و داداشم‍ 

:|

محل آویز عینــک‍

:|




فلش آبی عینک‍ من تو قابش

فلش زرد عینک‍ داداش

:|

  • io