زندانِ قصر
جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ
نمیـدونـَمـ بایـد بگمـ جای شمـا خـالی یـا نـه ..
دیشب رفتیـمـ بـاغ مـوزه ی قصر ..
انصـافن قشنـگ سـاختن..
فقـط بـه خـاطـر خـاطرات عجیب و غمـ انگیـزمـ توی موزه ی عبـرت ( کمیتـه ی ضد خرابکاری ساواک )
احسـاس خفگـی می کردمـ ..
اون آدَمـا.. رنـج و دَردِشـون رو اونـجـا بـاقی گــُذاشتن...
+سیستـمـ فنـی تهویـه خـاموش بـود و واقعـن احساس میکردمشـون .. چهره هاشـون رو می دیدمـ ..
++اولیـن بار بود که یاد موزه ی عبرت افتـادَمـ ولی درواقع فرامـوشش کرده بودمـ .. ازون تجربـه ها پشیـمون نیستـمـ..
+++ دیشـب بـا همه خفقـانش .. مـاهِ بسیــــار زیبــایـی داشت (:
++++ اونجـا ازینـکه هنـوز دوربیــن ندارَمـ خیـــلی خیـلی افسـوس خوردَمـ..
- ۹۳/۰۴/۲۷