خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۱ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

یه مِثال قدیمی هَست که میگه

لقمه ی روغن زرد رو جلو گربه بندازی میخوره

ولی لقمه ی روغن نباتی رو نع


گربه نمیخوره..آدما می خورَن..

 خیلی کارا میکنن آدما ، که حَتا حیوونا هم نمی کنن




+روغن زرد = روغن تهیه شده از کره گوسفندی (روغن حیوونیِ معروف یا همون روغن کرمونشاهی )

  • io

برایِ دیدَنِ بضی آدما

نیاز نیس عینک بزنیم

همین که از دور

مات

ببینیم کافیه..

شاید با عینک دیدَنشون

از دوباره دیدنشون

مُنصرف مون کنه!



+تجربه !

  • io

ریش گذاشدن حتمن بهت میاد ..

:)

 

یـه جمله ای از یه بنـده خدا شنیـدم‍

آدم‍ متدین هم‍ بود

جمله ظاهر زیبایی نداره

اما من اینـو برای آقای همسـر میگم‍:

اگه ریش نشونه ی اسلام‍ بود

بـُـز دیگه خودش حجة الاسلام‍ بود


شما هرجور خودت دوس داری..

:x


  • io

خوشم‍ میـاد هَمه جـا اِسم‍ کاربری و نمدونم‍ پروفایـل و غیـره م

یکیِ..

ولی چون جابه جا هسدَن

هربـار با جایگشت های مُختـلف بایس وارد بشم‍

:/

  • io

یَنی اَنواع نگاها بهم‍ خیلی جالِبه واسم‍


خانومای سن بالا

اصن اِنگار بچه دو ساله جلوشونه

یه وقتایی شوکولات هم‍ میدَن حتا


پیرمردا

عمق عادَمو می بینن 

:دی

تو نگاهشون یه عالمه اُمیدِ

حال میام‍

عاشقشونَم‍


معلما

وقتی زن بود

یه طوری هی میخواس بگه بشین سرجات

وقتی مرد بود

هی اِنتظار داشدن جواب همه سوالارو من که میز اولم‍ بدم‍

:/


باباهای مدرسه

علاوه بر اینکه واقعن بابا بودَن و هوامونو داشدن

تو نگاهشون میگفدن توروخدا نسیه نبر


مامانای فولاد زره

ازون دسته نگاها که عملن : از جلو چشام دور شو ! 

میگف


راننده سرویسا

تمنای نگاه که میگن مختصِ راننده هاست

اِلتماس کنان میخواستن دو دقه که تو ماشینیم‍ منفجرش نکنیم‍!

_ اِمروز پیاده بودم‍ راننده پارسال  از کنارم‍ رد شد کلی خاطره یادم‍ اومد دلشاد شدم‍! _


راننده تاکسیا

نگاه خسته..

خسته.. خسته .. خیلی خسته! ولی بضیام‍ ماشالا انرجی فول! 

اینا نسلشون در خطره



الباقی بعدن..


  • io

اَز قدیم‍ ندیما گفدَن 

در نا اُمیـدی بسـی امید است

پایان شبِ سیه سپیــد است


من اصن وَقتی از هَـمه چی نااُمیـدَمـ


.


.



.


‌.



.



.

اینـو بازی میکنـم‍



نمدونم‍ چراع

:دی

  • io

قَضیه پتو چیه

شب شمال به جنوب میندازیم

مث مِیِت هم که بخوابیم 

صب شرق به غَرب میشه

:|

  • io

تکیه کلامایی که دوره ای میگم

گاهی خسته م میکنن

بدبختی حرف زدن بدون تکیه کلام خعلی سخده

مثال :


نابود

نابوده کلن..

نابود کرد..

نابودم الان..


ثواب داره

گودزیلا! لباساتو جمع کنی هم ثواب داره

هرچند ماه مسواک بزن ثواب داره

- کاربردش برا گودزیلا بود که گاهی با پاسخِ : کجای این ثواب داره

روبرو میشدم-


چه ربطی

برفرض که نمیتونه.. ولی چه ربطی ؟

نچ ..! عه .. مامان ؟ این چه ربطی ؟


و الخ..

عاخری جدیده

هنو ترک نکردم

:/

  • io

بَضی جاهایِ خونه هستن لایق اینن که

گاهی با خشونَت باهاشون رَفتار بشه

مثلن در دستشویی

یا کِشوی عاخرِ کابینتِ فلزی

:|


  • io

تغیــراتـی

توی قالب میدَمـ

زیـاد شوکه نـَـشیــد اگه داغون شد

هنو در حال آموزشم

:دی

  • io

موقع کاشت ِ اونا خیلی یه دفه ای رسیــد../!

به شدَت افتــادیـم تو سختــی

خدایی سخته!

سخت!

اما احساسی که دارَمـ غیر قابل توصیفه!

(:



  • io

اِنق بدم میاد ازین سایت ها و شبَکه هایی که بروزرسانی و

تغییر سرور و مشکل فنی دارَن

بعد هیچی نمیگن

هیچیم نمیذارن صفه اول باز بشه حداقل

:/

ماها رو میذارن تو آب نمک

پا در هوا

:|

  • io

حالا همیشه مینویسم

دلیل نمیشه منم بیکار باشم

:|

دلم میخواد وَلی خب واقعن وقتِشو ندارم که 

فک کنم و 

اونجوری که میخوام  پُست بذارم..

معذرت


  • io

موزیکـ ویدیوی جدید

The Key

از سامی یوسف


خیلی قشنگه..

(:

  • io


خورشیــدِ مــَن باش

واسه روزای سَــردِ زنــدگی

بــذار با عِـشقت 

آروم‍ بگیـره دِل به سادِگی

میســوزه قلبـم‍

ولی کِنـار تو خامـوشه

بارون عِشقــت 

مث آب رویِ آتیشــه..



+ شهاب رمضان

  • io


ینی من بمیرم هم این بلاگی ها عمرن بفهمن

:/

بس



+غُر زدن

  • io

ساده نوشتن های بعضی از دوستان وبلاگـی  کاری میکنه که بی توجه به زمان 

چشم به صفحه شون بدوزم و اتفاقات و توضیحات معمولی زندگیشونو بخونم..

اینا وبلاگ گردی و بیکاری و به قول اغلب اطرافیانم وقت تلف کردن نیست..

اینا همونایی هستن که باعث شدن من بیشتر از اون چیزی که سن و تحصیلم نشون میده دنیاهای اطرافمو درک کنم باهاشون روبرو بشم..

اینا تقریبن یا دقیقن ( نمیدونم) همون چیز هایی هستن که باعث شدن من "فهمیده" بشم..

اینو آدمای دنیای واقعیِ من میدونن..میگن و هی تعجب میکنن..  

چطور ممکنه دختری به سن من .. با خانواده ی مذهبی ( همین یه کلمه کافیه تا خیلیا افکار نجویده شونو به زبون بیارن..) از همه چی سر در بیاره .. اقتصاد .. علم.. فرهنگ.. اجتماع.. قانون.. سیاست.. هنر... و مهم ترین 

رفتار با دیگران..

عیب هایی دارم که همیشه پنهان میکنم تا وقتی برطرفشون کنم.. 

مثلن اینکه باید یاد بگیرم طوری یاد بگیرم (!) که اطلاعاتم همه جا و هر زمانی که بخوام ، در دسترسم باشن..

باید یاد بگیرم به هر ایده ای اجازه ی جولان در مغزم رو ندم!  

اینکار تابه حال با شرایط خانوادگی که من دارم ضربه بهم زده.. 

هرچند اگر کسی همین شرایط رو ازم سوال کنه بدون شک بهش خواهم گفت که به هر ایده  ای "باید" حداقل اجازه ی ظهور تئوری داد...

اما من از همین روزنوشت ها یاد گرفتم چطور اعتماد به نفسم رو همینجور بالا نگه دارم..

چطور با خانواده ای که (نمیدونم چرا) ولی اکثر اوقات رفتارشون در مواجهه با مسائل خیـــلی با من فرق داره؛ رفتار کنم..

من از این آدمای مجازی یاد گرفتم

چطور خودم رو در برابر دنیایی که الان توش می نویسم محافظت کنم..

از همین آدما یاد گرفتم با همه ی راه های بیراهه و  شکست ها و حتا صعب العبور ها دست از هدفی که میدونم حقه و حقمه برندارم..

از بزرگتر های "واقعی" که باهاشون سروکار داشتم خیلی یاد گرفتم.. اما وقتی دیدم انقدر برای حرفاشون ارزش قائل نیستن که حتی عمل کنن ، تعجبی نداره من که علاقه ای هم به این حرف های سرد ندارم، انجامشون ندم.. 

از کوچکتر ها عمل کردن و "بعد" حرف زدن درباره ، رو یاد گرفتم..

فایده ی این آدمایِ "نا دیدنی" اینه که من صرف حرفاشونو میخونم و فرض بر اینه که عمل کردن.. 

دست نوشته هام اغلب ادبی هستن..

حداقل از قواعد فارسی و املایی پیروی میکنن..

اما این نوشته رو به سبک همونا که طرفدارشون هستم 

ساده نوشتم..

تناقض داشتن تو وجودم نهادینه شده.. نهادینه کردم! این تناقض های درونم هستند که همیشه ی همیشه باعث رشدم شدن..

تناقض هامو حفظ میکنم .. باهاشون بحث و جدل میکنم.. ولی نمیخوام روزی برسه که از مـُـد پیروی کنم و دست به کاری بزنم که اصلا دوست ندارم...

خاموش کردن تضاد ها..

وانمود کردن ... بدون خطا !

تسکین به بهای از بین رفتن درد ها 

حتا

درد هایی که 

میفهمم

زنده ام..


+نمیشه مطلب بدون پی نوشت..

((:

طولانیه.. اما اصلن به ادامه مطلب علاقه ندارم

  • io




+فلـِـسطین 

بدون شرح

  • io

گاهی لازِم میدونم بگم:


دِل داده ام بَر باد


بر هَر چه بادا باد../!




+جنابِ امین پور.. روحتان شاد ..

  • io

از هـِزاران یـکـ نـفـر اَهلِ  اَنــد ..


 مابـَـقـی تنــدیسی اَز آب و گـِـل اَنـد .... /!! 


):


+متاسفانه

  • io