خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

سفــرشــُـمال4

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ب.ظ

با اِصـرارِ گودزیـلا دَر حالـی که هــَـوای شرجــی هنــوز روم اثـر نذاشته بود،

راه افتـادیم سمتِ ساحل

سطل شن بازی طبق معمولِ همه و همیشه ، همراهمون ..

ساحل خلوت بود..

بر اساس علاقه ی مفرطی که به خیره شدن به دریا دارم

عینکمو زدم و چند دقیقه قبل ازینکه گودزیلا با داد و بیداد صدا بزنه که :

بیـــــــا دیگــــــــه ..

به امواج نسبتا طوفانیِ نزدیــکـِـ غروب نگاه کردم..



هـَرمقداری که تلاش کردَمـ بخـاطر تاریـک شدنِ هوا شن بازی رو به فردا صبح علی الطلوع موکول کنم ، نشد..

شروع کردیم و یه قلعه ی بزرگ با چهار برجِ نگه بانی در چهار گوشه و یکـ برجِ فرماندهــی در وسط با نمایِ صدف

ساختیـم

بعدم که هوا تاریک شده بود و  نمای فرمانـدهی رو تموم کرده بودیم

همه اول یه نگاهِ عاقل انـدر سفیه بهمون می کردن که : 

عقلـشون کجا رفته.. تو این تاریکی دارن شن بازی میکنن :|

و بعد با دیدنِ شاهکارمون ، حرف و نگاهشونو پس می گرفتن و تحسین و تمجید می کردن .. 

به همین دلیــلِ تاریکی هوا قادِر به ارائه ی عکس از معماریِ شنی مون نیستم

عذر

(:

  • io

نظرات (۱)

  • انسان نیازمند
  • خواهش میکنم
    :)))))
    پاسخ:
    ((:
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">