داستــان عزرائیــل
شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ب.ظ
جنـاب عزرائیــل
باسلامـ
اَز اینکـه به خوابــمـ آمــَـدید مچکــرمـ
باتشکــر
+ خواب داستانــی ِ جالـبـی دیدَمـ ...
اون دهکـده فرشتـه ی مـرگـ رو به اسمـ خاصی صدا می زدند و ازش وحشت داشتن..
من و مامـانمـ اونجـا رفته بودیـمـ و اهالی برامون تعریف کردن ..
تابلویـی در بالاتریـن مکان دهکده بود آینه ماننـد .. انگار محل زندگـی فرشتـه ی مرگـ رو نشون می داد ..
وقتـی اون آینه تکون می خورد و تقریبن قرمز رنگـ میشد همه متوجه می شدند که امروز یکـ نفر خواهـد مرد ...
اون موقع بود که من با خیالی آسوده به چند نفر گفتمـ: خب اینکه همون عزرائیله..شما نمی شناختین؟.. چیز وحشتناکـی نداره ..
اون روز که تکون خوردن تابلو و تغییر رنگش رو به چشممـ دیدمـ ... من اون شخص مورد نظر بودمـ..
جناب فرشتـه ی مرگـ واقعا وحشتنـاکـ بود ...
حتی توی خواب ...
- ۹۳/۰۷/۱۲
منظور اینه که وقتی به حرف خدا کنی خیلی چیزا آسون میشه
لحظه جون دادن آره خیلی سخته ولی برا انسانهای با ایمان مسلما آسون تره دیگه
آره باید برا خودمون زیاد دعا کنیم
خداجون خودت مارو کمک کن