خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

بــــُـزرگــــــــــ

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۴۶ ب.ظ

 

وقتی بزرگ میشوی ، 


دیگر خجالت میکشی به گربه ها سلام کنی


 و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای میخوانند ، دست تکان بدهی...


خجالت میکشی دلت شوربزند برای جوجه قمریهایی که مادرشان برنگشته !

فکرمیکنی آبرویت میرود اگر یک روز مردم ــ همانهایی که خیلی بزرگ شده اند ــ

 دلشوره های قلبت را ببینند و بتو بخندند ..!


وقتی بزرگ میشوی ، دیگر نمیترسی که نکند فردا صبح خورشید نیاید ، 

حتی دلت نمیخواهد پشت کوهها سرک بکشی و خانه خورشید را از نزدیک ببینی !


دیگر دعا نمیکنی برای آسمان که دلش گرفته ، 

حتی آرزو نمیکنی کاش قدت میرسید و اشکهای آسمان را پاک میکردی!! 

وقتی بزرگ میشوی ، قدت کوتاه میشود ،آسمان بالا میرود و تودیگر دستت به ابرها نمیرسد،

 و برایت مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چه بازی میکنند


آنها آنقدر دورند که حتی لبخندشان را هم نمی بینی ،

 وماه ـ همبازی قدیم توـ آنقدر کمرنگ میشود که اگر تمام شب راهم دنبالش بگردی ، پیدایش نمیکنی


وقتی بزرگ میشوی ، دور قلبت سیم خاردار میکشی وتمام پروانه ها را بیرون میکنی 

وهمراه بزرگترهای دیگر در مراسم تدفین درختها شرکت میکنی

وفاتحه تمام آوازها وپرنده ها را می خوانی

ویک روز یادت می افتد که سالهاست تو چشمانت را گم کرده ای 

ودستانت را در کوچه های کودکی جا گذاشته ای


آنروز دیگر خیلی دیر شده است .... 
فردای آنروز تو را به خاک میدهند 
و میگویند
خیلی بزرگ شده بود...

  • io

نظرات (۲)

احسنت...

پاسخ:
پاسخ:
ممنونــَـمـ
سلام

طبق معمول فوق العاده نوشتین خیلی زیبا بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">