این دنیآ آدمآے زیآدے بآ هم رو تختآے 2 نفره میخوآبن امآ قشنگ اینہ کہ خیلیآ رو تختآ ، دور از هم بہ یآد هم بیدآرن نَهـ حال ُ حوصلهـ ے خوآندنـ دارَم و نَهـ حوصلهـ ے نوشتنـ (!) دِلتنگے نَهـ دیگر با خوآندنـ کَم مے شوَد و نهـ با نوشتنـ ... / مَن / دِلَمـ لمس آغوشَــ/ت/ رآ مے خوآهَد !
آنقدر در سکوت خودم تنها ماندم
که حتی سکوت هم صدایش درآمد
خسته شدم صبر و سکوت هم هیچ مرهمی
بر درد من نداشت
و اما لحظه ای که خواستم بگریم
آن زمان بود که فهمیدم اشک با
من قهر کرده است
تا ناگهان درونم به صدا در آ مد
علاج تو فریاد است
فریاد
فریاد
فریاد...