- ۱ نظر
- ۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۱
نمیـدونـَمـ بایـد بگمـ جای شمـا خـالی یـا نـه ..
دیشب رفتیـمـ بـاغ مـوزه ی قصر ..
انصـافن قشنـگ سـاختن..
فقـط بـه خـاطـر خـاطرات عجیب و غمـ انگیـزمـ توی موزه ی عبـرت ( کمیتـه ی ضد خرابکاری ساواک )
احسـاس خفگـی می کردمـ ..
اون آدَمـا.. رنـج و دَردِشـون رو اونـجـا بـاقی گــُذاشتن...
+سیستـمـ فنـی تهویـه خـاموش بـود و واقعـن احساس میکردمشـون .. چهره هاشـون رو می دیدمـ ..
++اولیـن بار بود که یاد موزه ی عبرت افتـادَمـ ولی درواقع فرامـوشش کرده بودمـ .. ازون تجربـه ها پشیـمون نیستـمـ..
+++ دیشـب بـا همه خفقـانش .. مـاهِ بسیــــار زیبــایـی داشت (:
++++ اونجـا ازینـکه هنـوز دوربیــن ندارَمـ خیـــلی خیـلی افسـوس خوردَمـ..
آقـا
هیچــوقت نمی خواستــمـ ..
وَلـی...
گـِله می کنمـ پیــش خواهــرتــون ..
:(
اینــکـه آدَمـ
دلش بخــواد هیشــکی مـُزاحـمـ گریـه ش نشــه
یـه حق ِ ...
و اینکه اطرافیان درک کنن هم یه نعمتــه ...
یــا کــَـنز الفقـــراء ...
+خدایـا .. میدونـی که ..
مـاها فقیـــریمـ..
گنج ِ مـا هستـی..
:(
ثروتـمون تـویـی..
تــو..
اَولــی..
تـوفیـق نصیِب کـَسانـی می شوَد کـه
آن را طلـَب کننـــد ..
+آهـای اونـایـی که مراسم رو جایـی برگزار کردیــن که دِلِ تـون میخواس ..
منمـ دُعـا کـُنیــن که دلـَمـ فقط صحــن آقـامـ امـامـ رضا رو می خواس..
:((
اصن همینکه نمیشه با گوشی اعراب گذاشت
عذاب الیم
مثلن همین کلمه اعراب
شماها همه اولش a'rab میخونیدش .. به معنی عرب ها :|
در بدو ورود همه به چهره ی با عینک من میخندن ..
و من اینو اصلن درک نمیکنم :|
هعی... روزگار...
ازونجاییکه فیش لپ تاپ به شدت شل و پل شده
و اصلا حوصله ی نشستن جلوی PC رو ندارم
همه ی کارهای اینجانب روی زمین است !
اینکـــه دلــَـمـ واسـه آقـامـ اِمـامـ رِضـا تنــگ شــُـده
اَصلن قـابل اِنـکـار نیـــس..
):
بعدِ دوسـال گـوشیِ رو روشن کردَمـ
قبلـش فقد ال سی دی خراب شده بـود...
الان ال سی دی سر جاش..خراب.. اسپیـــکرش همـ خراب شده |:
هیچی پخش نمیکنه ..
عملن با " چراغ قوه دو صفر " هیچ فرقی نداره |:
امشب مـامان یـادآوری ای کردَن کـه به شرحِ زیـر اَست ..
ایـن فـائـزه بچه کـه بـود می خواس بگـه "مامان جون" می گفت " ماماجـی "
من :|
گودزیلا :))))
مامان :x