خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مترو» ثبت شده است

بدون عینک‍ ؛ ایستگاه و آدمها رو نگاه می کردم‍

توی فکر بودم‍ که دیدم‍ بنده خدا هِی یه نگاه به من یه نگاه به قیافه خودش و اطراف..

فهمیدم‍ خیلی وقته خیره به فرد مذکور در‍ سکوی جنوبی ام‍

تو دلم‍ : ینی اون چشای منو ازونجا میبینه؟

جوابم‍ : همه که مث تو نیستن 😒


+ نکته اخلاقی : هیچوقت بدون عینک‍ ، فکر نکنید !

  • io


یبار داشتم‍ مُحاسباتم‍ رو برای دوستم‍ میگفتم‍ 

نمدونم‍ چرا خانوما چپ چپ نگام‍ میکردن

:/

طبق مشاهدات من

اگر هفت نفر آدم‍ لاغراندام‍ یا شیش نفر آدم‍ ممولی

 روی صندلی های مترو بشینن راحت کنار هم‍ جا میشن

و اگر شیش نفر لاغر باشن یکی متوسط، یک نفر مجبوره تکیه نده

و اگر پنج نفر متوسط باشن یکی چاق، کلا نفر هفتمی نمیتونه وجود داشته باشه؛

متسفانه دیده شده یه آدم‍ خود لاغر پندار، سعی میکنه جا بشه :|

به همین آدم‍ پیشنهاد میکنم‍ دیالوگ‍ رایج رو بگه : نه ممنون فقط وسایلمو میذارم‍ ^_^

ماهم‍ به روی مبارکمون نمیاریم‍ که این وسیله گذاشتن به منزله ی همون زنبیل گذاشتن تو صفِ نونِ ((:

  • io


تو دلم‍ میگم‍ : بذا هندزفری مو درارم‍ بدم‍ این بیچاره بزنه 

نگا میکنم‍ و میبینم‍  :

هدست زده |:


بیت های آهنگارو طوری میشنوم‍ که گویی از گوشی خودم‍ داره پخش میشه |:

فول آلبوم‍ جدید مرحوم‍ پاشایی رو هم‍ به طور رایگان گوش دادم‍ تا مقصد |:

  • io


از تفریحاتم اینه


تو مترو  یهو از جام بلند میشم

ملت که هجوم میارن به سمت صندلی خالی

چادر و کوله مو درست میکنم‌‍

دوباره میشینم

همین دیگه..

((((:

-سوت-

  • io