خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

اگـر رفیق شفیقی درست پیـمان بـاش

خـُـدا و مــَـن

هَمه عاشقان بشارت که نمانَد این جدایی
برسد وصالِ دولت بکند خـُدا خدایی
ز کرم‍ مزید آیـد دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی..

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابا» ثبت شده است

مَن

و

دمپاییای بزرگ‍ بابا

آتیش

و

املت آتیشی

یهویی نع؛ ناگهانی

((:


  • io


بابا داره از پشتم‍ رد میشه و

صندلی مو به سمت میز هُل میده مث همیشه:

مواظب شکمت باش ! ((:

مامان ازون طرف:

اون که شکم نداره! بگو مواظب دنده هات باش! (((:

من  |:

همه  (((:

من |:









+ البت خو نسبت به بابا واقن من پوسترم‍ ! ((:

  • io

برای ِ تو تنی دیگــر نمـانده

برایِ من علی اکبــر نمانده ..

چرا ای وای ِ من روی ِ تو دیگـــر 

شبیــهِ روی پیغمبــر نمانـده ..




فدایِ لاله های پر پرِ تو ...

فدایِ نـاله های آخــرِ تو ... 


چه شـد اِی ســوره ی طاهــایِ بابا ...

که گشتـــه آیه آیــه پیکـــرِ تو ...



  • io

بابایی

باباجون

بابای عزیزم

دستای مهربونت کو؟

  آغوشت رو میخوام بابایی ...




آخه اون کیه که برا دردونه ی حسین

سَر

آورده ....؟؟

  • io