- ۲ نظر
- ۲۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۸
بعد شام تو رستوران
من : آدامس داری؟
گودزیلا : نه تف کردمش
من : |:
+ انقد جدی گفت خودمم داشت باورم میشد که آدامس جویده شده ازش خاستم |:
صدای خنده هامون به جوابشو قیافم ؛ کل سالن رو پر کرد
(((:
ف یلتر نشده بودم ک به لطف خدا اونم تجربه کردم
|:
خدا قسمتتون کنه
اضاف: همین پست شیطنت رو میگما
ف یلتری نگ هوووشمند! |||:
درباره ی دُنیای مجازی حرف زیاده
همونقد که درباره ی دنیای واقعی.
نمی دونم دقت کردین یا نه ولی آدما تغییر کردن
جامعه مون تغییر کرده
حتمن همه حس کردیم
من دهه شصتی نیستم
سنمم زیاد نیس اما یه موقعی رو یادمه که همه بی توقع بهم لبخند میزدن
هَمسایه ها همدیگه رو میشناختن
دوستا هیچوقت تنها نمی موندن
یه موقعی رو یادمه که بابام ازینکه پول دستش نباشه نمی ترسید
مهمونیامون زیاد بود
یه موقعی حتا برف زیاد میومد
یه زمانی یه چیزی بود به اسم پارو
که الان گودزیلا اصلا نمیدونه چیه
بهش میگم بارون میومد سیل میشد توخیابونا ؛ برف میومد تا زانو
باورش نمیشه
یه وقتی بود که زندگیامون سختیاش خیییییلی بیشتر از الان بود
اما شیرین بود
ما
همون آدماییم
فقط رحم و فداکاری رو تو خودمون کُشتیم
واسه همینه اقتصاد و سیاست و علممونم هرکار می کنیم
وضعمون خوب نمیشه که نمیشه
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
این آیه رو خیلی دوست دارم (:
ازون مواقعی دلم میخواد
که در نهایتِ بیشوری سر به سرت میذارم و اذیتت میکنم
ولی صبوری، و لبخند میزنی مث یه پدر
اما
فقط من میدونم
که پشت لبخندت داری چه نقشه هایی برا تلافی میکِشی..
همه میگن زندگی بچه بازی نیس
من میگم زندگی بی بچه بازی؛ خاکستریه..
ما شیطنت را عاشقیم ! (: