بَهار است..

بَـهار است!..

بگذار برای تو چای بریزم‍

و جایی غیر از شعر ،

دوستت بدارم‍  ..

تو جیب جا میشه

لوکس دوست باشید

تا لوکس هدیه بگیرید

اینم‍ عیدی امسال از جهتِ خواهر

پارسال همون اصول خفن زیستن بود(:

چرا چهارده؟!

این حقِ چهاردهم‍ نیست که شنبه باشه ها

ببینید کِی گفتم‍

حالا ازینا بگذریم‍

سیزده به در کجا بریم‍؟

:|

سنه یکهزاروسیصد و نود و پنج خورشیدی

سال جدیدتون مبارک‍  !!!

 عشق

 سلامتی

شادی

و موفقیت

رو براتون از خدا میخوام‍ (:

اینم‍ آخرین حرفم‍ه

بیاید 95 اینطوری نباشیم‍ :

آخرین اَدوایس

اینَم‍ آخرین توصیه  از سری توصیه های

اصول خفن زیستن!

گوش بدین باریکلا ((:

نُو روز

 غمگینم‍

مث یه بلاگر که داره میره مسافرت ((:

دارم‍ فک‍ میکنم‍ عیدتونو چطو تبریک‍ بگم‍

سوی تـو ..

+ سال جدیدت سرشار از سلامتی و شادی و موفقیت! (:

سنه یکهزاروسیصد و نود و چهار

خدایا داشتیم‍؟

نَود و چهار چرا انقد زود گذشت؟

تا به کُـجا؟

+ از افاضات  اُصول خفن زیستن در ،

یکی مانده به آخرین جمعه ی سال

تجزیه

به اُمید خوابیدن سر کلاسش ساعت پنج صُب پا میشم‍

|:

سه حَرفی

توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم‍ 

طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم‍ تا به جدول رسیدم‍

همین که توی دلم‍ خواندم‍ سه عمودی

یکی گفت بلند بگو

گفتم‍ یک کلمه سه حرفیه 

ازهمه چیز برتر است

آقا گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم

آقا پشت سرهم‍ گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه 

گفتم‍ : حاجی اینها نمیشه 

گفت: پس بنویس مال

گفتم‍ : بازم نمیشه 

گفت: جاه

خسته شدم‍ با تلخی گفتم‍ : نه نمیشه 

دیدم‍ همه ساکت شدند

مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر" است.

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

دیگری خندید و گفت: وام

یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

یکی گفت: آدم‍ !

خنده تلخی کردم‍ و گفتم‍ : نه 

اما فهمیدم‍

تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی 

حتی یک کلمه سه حرفی آن هم‍ درست در نمی آید !!!

باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی. 

بدون آن همه چیز بی معناست!!!

هرکس جدول زندگی خود را دارد. 

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم‍ فکر میکنم‍

شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش

کشاورزبگوید: برف  

لال بگوید: حرف

ناشنوا بگوید: صدا

نابینا بگوید: نور

و من هنوز در فکرم‍

که چرا کسی نگفت:

 "   خدا   "

            

      

                     صادق هدایت

Always

واقنمـــ(:

یک‍ هفته

باید به مدت یک‍ هفته با یک‍ آدم‍ 

نا شنوا

صحبت کنم‍

نگرانم‍

بابا میوه و پرتقال خریدن آوردن خونه و رفتن

خونی و غیر خونی

من رسیدم‍

خوابیدم‍

پاشدم‍

هیچ پرتقال خونی ای وجود نداشت

بابا : خانوم‍ پس اینا چی شدن؟

مامان: نمیدونم‍ والا

گودزیلا: فائزه خواب بود ، من هی کارارو کردم‍ یدونه خوردم‍

تموم‍ شد

ما :| :| :| :|

نوش جونت! الان، خوبی؟

:|

گودزیلاااااست!

شایدم‍

راه صَد ساله رو نمیشه یک‍ شبه رفت

شاید یک‍ شب و نیم‍  ..!

والا

پشتکار

ازونایی که

 تو چله ی زمستون هم‍ ،

شیشه ی ماشین گرون قیمت شونو تا نیمه پایین میدن

خوشم‍ میاد

آدمای مقاومی هستن

|||:

چرا؟ |:

چرا وقتی میام‍ یه پُست دیگه بذارم‍

به یاد نِمیارم‍ که دقیقن تو قبلیش چی نوشتم‍؟.

/:

بد دردیه

اَزونجایی که در تعطیلیِ ما بین الترمین بودم‍

به بی سوجگی دُوچار شدم‍

+خلاصه معذرت از بی پُستی

من و مترو

تو دلم‍ میگم‍ : بذا هندزفری مو درارم‍ بدم‍ این بیچاره بزنه 

نگا میکنم‍ و میبینم‍  :

هدست زده |:

بیت های آهنگارو طوری میشنوم‍ که گویی از گوشی خودم‍ داره پخش میشه |:

فول آلبوم‍ جدید مرحوم‍ پاشایی رو هم‍ به طور رایگان گوش دادم‍ تا مقصد |:

والا

دلتنگم‍ و با هیچکسم‍ میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست..